Ferdowsi

بنام خداوند جان و خرد

مجسمه های فردوسی اثر استاد ابوالحسن صدیقی                                                         

شاهنامه خوانی در میان ایرانیان سنتی است دیرینه. سنتی که ریشه در وطن پرستی دارد و برخاسته از فرهنگی چند هزار ساله است. از همین رو است که از دیرباز نسخ خطی و یا چاپی شاهنامه همچون گنجینه از میراث کهن در خانه هر ایرانی وطن پرست و دوستدار علم و فرهنگ و هنر وجود داشته و تقریبا تمامی ایرانیان اشعار حماسی این مجموعه با ارزش را از حفظ داشتند. نقالان که خود میراث داران گوسان ها و داستانسرایان ایران باستان بودند، با بازگو کردن تراژدی بی نظیر رستم و سهراب و زنده کردن دلاوری های رستم در گذر از هفت خوان بر پرده های نقاشی، باعث آشنایی عام و خاص با این کارنامه ایرانیان و داستان زندگی آفریده آن فردوسی طوسی می شد. کلام فردوسی بر دل و جان مردم ایران زمین نشسته است، چرا که او از وطن می گوید و از جوانمردانی که دلیرانه برای جاوید ماندن نام ایران جنگیدند و خود جاودان شدند. 

استاد صدیقی که خود شیفته ایران بود، فردوسی طوسی و قدرت کلام، اندیشه های وطن پرستانه و جوانمردی و مردانگی های قهرمانان او را ستایش کرده به دیده احترام به او می نگریست. متاسفانه در میان آثار استاد مربوط به دوران ابتدایی فعالیت وی در مدرسه هنری کمال الملک که به طراحی و نقاشی مشغول بودند، هیچ اثری در ارتباط با فردوسی وجود ندارد. لیکن پس از انتخاب رشته مجسمه سازی، فرصتی مناسب به وجود آمد و استاد با کمک دوست و همدوره ای خود، استاد حسنعلی خان وزیری در سال 1301 مجسمه ای بی نظیر از فردوسی می سازند.

مجسمه اول فردوسی

اولین-1301
ولین-1301

 این مجسمه از جنس گچ و به ارتفاع 1 متر و 60 سانتیمتر در میان حوضخانه مدرسه (که دارای گچبری ها و ستون های زیبای بود و به عنوان کارگاه مجسمه سازی از طرف استاد کمال الملک انتخاب شده بود)، بر کف کارگاه ساخته شده بود. این تندیس فردوسی را نشسته بر بال گشوده سیمرغ نشان می داد در حالی که صفحاتی از شاهنامه در دست چپ و قلمی در دست راست دارد و نگاهی نافذ و باابهت به دور دست می نگرد. با کمال تاسف این مجسمه امروز از بین رفته و دیگر وجود ندارد. تنها مدارکی که دال بر وجود چنین اثری است، تصاویری است که همان ساله خود استاد  از مجسمه گرفته اند. در ابتدای دهه 40 شمسی  به دلیل ساخت وزارت خانه ای در زمین های مدرسه کمال الملک، مجسمه را که در وسط حوضخانه قرار داشت، نتوانستند آن را خارج کنند و به ناچار این اثر بدیع را شکسته و نابودکردند. جالب است که سال بعد همان خوضخانه را بازسازی کرده و موزه هنرهای ملی را در آن محل بنا نهادند. در آن زمان استاد در شهر رم مشغول خلق آثار هنری بودند و از این ماجرا بی خبر. در هنگام بازگشت به ایران، از شنیدن این خبر بسیار مکدر شدند، اما دیگر سودی نداشت.

مجسمه دوم فردوسی

دومین-فردوسی-برای-هزاره-1313
دومین-فردوسی-برای-هزاره-1313

پس از مجسمه ای که از میان رفت، دومین تندیس فردوسی، نیم تنه ای است از این شاعر ایرانی، که به مناسبت برپایی جشن های هزاره فردوسی در تهران، به سفارش انجمن آثار ملی در سال 1313 ساخته شد. این مجسمه دارای رنگ تیره و از جنس گچ و پتینه شده است. تندیس مزبور پس از پایان جشن، از سوی انجمن آثار ملی به کتابخانه ملی ایران در خیابان سی تیر (قوام السلطنه) اهدا شد. با ادغام کتابخانه ملی و سازمان اسناد و انتقال ساختمان کتابخانه ملی به بزرگراه حقانی، مجسمه نیز با کیفیت نسبتا خوبی در موزه این محل نگهداری می شود که جای قدردانی از مسئولین محترم را  دارد.

مجسمه سوم فردوسی

سومین-1337-1
سومین-1337-1

داستان ساخت سومین مجسمه فردوسی از آنجا آغاز می شود که در دهه 30 بنابر مذاکراتی مابین ایران و ایتالیا، تصمیم گرفته می شود تا مجسمه ای از حکیم طوس برای هدیه به دولت ایتالیا ساخته شود. انجمن آثار ملی سفارش ساخت این اثر را به استاد صدیقی که در آن زمان درحال ساخت مجسمه برنزی نادر شاه و سربازانش بود و در ایتالیا بسر می برد، می دهد. این مجسمه از سنگ مرمر کارارا  به ارتفاع 1 متر و 85 سانتیمتر است و در سال 1337 ساخته می شود. تندیس مزبور، مجسمه ای نشسته از فردوسی است که در دست چپ او شاهنامه و در دست راستش قلمی دارد. نگاه این تندیس به دوردست و بسیار با شگوه و با ابهت است. تندیس اهدایی، بر روی پایه کوتاهی قرار داده ه شده و در میدان فردوسی در سمت شرق پارک ویلابورگزه روبروی موزه هنرهای زیبا نصب  گردیده است. در مراسم پرده برداری از این اثر، مسئولین دو کشور حضور داشتند. در انتهای مراسم نیز رئیس جمهور ایتالیا  جووانی کرونگی، نشان هنری کمنداتوره ایتالیا را به استاد صدیقی اهدا می کند. استاد ضمن تشکر می گویند : « شما نباید نشان هنر به من بدهید، بلکه باید نشان شهامت و شجاعت را به من می دادید، زیرا شجاعت بسیار می خواهد تا در کشوری که قرن هاست مهد تمدن و هنر است، یک ایرانی اثری از بزرگان مملکتش را نصب کند.». مجسمه پس از سال ها چون دچار آسیب شده بود، از طرف شهرداری شهر رم مرمت و بر روی پایه بلندتری نصب گردید.

چهارمین مجسمه فردوسی

چهارمین-1346
چهارمین-1346

چهارمین مجسمه ابوالقاسم فردوسی که باز هم  به سفارش انجمن آثار ملی ساخته شد، تندیسی بود نشسته شبیه به مجسمه شهر رم ، البته با تغییراتی محسوس. این مجسمه از سنگ مرمر کارارا و در کارگاه کوالیری در شهر رم تراشیده شده و در سال 1346 به شهر طوس حمل و در آرامگاه فردوسی نصب شد. وزن این تندیس 5 تن  و ارتفاع آن 2 متر می باشد. ابتدا اطراف تندیس را با گل و گیاه تزئین کرده بودند،  ولی پس از چندی آبنمای زیبایی در اطراف آن ساخته شد تا از گزند بیخردان محفوظ بماند. در نتیجه باید گفت که این مجسمه  وضعیت نسبتا خوبی  دارد.

پنجمین مجسمه فردوسی

پنچجمین_فردوسی_میدان_فردوسی_تهران
پنچجمین_فردوسی_میدان_فردوسی_تهران

پنجمین مجسمه حکیم فردوسی نیز مجسمه ای است ایستاده با شاهنامه ای در دست که سیمرغی با بال گسترده در پایین آن که تندیسی از یک پسر بچه که تمثیل زال می باشد را در پناه خود گرفته است. در اینجا هم  فردوسی همچون مجسمه های دیگر با نگاهی نافذ به دوردست نگاه می کند، چنانکه گویی در حال خواندن اشعارش بوده و با افتخار ثمره این سی و اندی سال عمر خود را که به ایرانیان وطن پرست و عاشقان عظمت و شکوه ایران عزیز ، پیشکش می نماید . چهره و حالت ایستادنش نظر هر بینده را به خود جلب نموده و تحسین برآنگیز می باشد. این تندیس نیز از سنگ مرمر کارارا ایتالیا و در کارگاه کوالیری تراشیده شده است.  وزن آن 7 تن و 600 کیلوگرم و ارتفاع آن 3 متر و 35 سانتمتر می باشد . این مجسمه در سال 1348 باتمام رسید ولی به دلیل بسته شدن کانال سوئز، حمل آن در سال 1349  به خرمشهر صورت گرفت. سپس چندی در حیاط انجمن مانده و در  مهرماه 1350 در میدان فردوسی تهران ، بر روی پایه سنگی بکر دودی رنگ بسیار زیبایی نصب و پرده برداری شد. متاسفانه در حال حاضر به دلیل صدمات جوی و آلودگی شدید، رنگ تندیس بکلی تغییر کرده است که امیدواریم راه حلی برای زدودن این قشر آلودگی از مجسمه، اندیشیده شود تا این مجسمه که می تواند نماد فرهنگی تهران به شمار آید، با صلابت و وقار اولیه در برابر دیدگان عموم قرار گیرد.

.             نوشین دخت صدیقی